روزنوشت

روزنوشت های یک دیوانه

روزنوشت

روزنوشت های یک دیوانه

میراث آلبرتا

مثل خیلی از روزهای کاری فقط فکر میکنم. به تمام کمی و کاستی هایی که هست و احتمالا خواهد بود. اصولا برای هر موضوع زمان خاصی نیازه و فقط افسوسه که زمان خاصی براش نیست. ای کاش و ای کاش هایی که تمومی نداره. اگرهایی که بی پایانه. 

یاد مستند میراث آلبرتا افتادم. نمیدونم دیدید یا خواهید دید و یا ندیدید و نخواهید دید. علی ایهاحال دیدنش لطفی نداره اما بی ضرره. داستان مستند در مورد نخبه هایی  هستش که از ایران رفتن. 

اونا که تونستن از اینجا برن، خوش به حالشون و اونایی که مثل من موندن و نتونستن برن چون توانایی نداشتن چون متمایز نبودن و یک آدم عادی بیشتر نیستند، درس عبرت تاریخ میشن. همه که توی تیم برنده بازی نمیکنن. تا بازنده ای نباشه، برنده ای وجود نخواهد داشت...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد