چند شب پیش جانشین رییس زنگ زده و کلی غر که این تعویض شیفت اصلا مورد قبول من نیست. یعنی چی تو همش میوفتی شیفت مقابل و اصلا با من هم شیفت نمیشی باید همه چهارده روز با من هم شیفت باشی یا لااقل باید هفت روز حتما با من باشی. خلاصه کلی غر زده که فردا به رییس حرفای منو بزن ولی نگو من بهت زنگ زدم.
آخه برادر من، من چجوری به رییس بگم این حرفا مربوط به الان نیست شما هفت روز پیش گفتی و من الان یادم اومده؟ نمیگه چرا همون موقع نگفتی؟ اصلا به من چه. خودتون بشینید با هم تصمیم بگیرید. به من چه ربطی داره. اگه به منه که ترجیح میدم با هیچکدومتون هم شیفت نشم
دیروز استاد داشت در مورد انتخاب استاد راهنما و اینکه باید تا آخر ماه استاد راهنما رو مشخص کنید صحبت میکرد و توضیح میداد. منم چون کار داشتم گذاشتم رکورد بشه که بعدا ببینم نگو این بین لپ تاپ شارژش تموم شد و تمام اون فایل در حال ضبط، از بین رفت. رفتم توی سایت آموزش مجازی دانشگاه چک کردم خود استاد چیزی ضبط نکرده. یعنی قشنگ به فنا رفتم. هی هر سری یه چیزی پیش میاد که من رو بیشتر تشویق به انصراف از دانشگاه میکنه. هرچند که این موضوع حماقت خودم بود.
مسئول آموزش دانشگاه زنگ زده که مدارک که آپلود کردی ناقصه. میگم خب شما هر چیزی نوشته بودی اجباری من آپلود کردم. میگه چون تو ناپیوسته خوندی باید مدرک کاردانی هم میذاشتی. میگم خب من که نمیدونستم شما هم جایی توی اطلاعیه ها چیزی ننوشتین. میگه الان ۳ هفتس کلاسا شروع شده، غیبت بخوری مشکل خودته. میگم هنوز یک هفته نیستش که نتیجه ارشد اومده اونوقت چجوری من ۳ هفتس دارم غیبت میخورم؟
آقا دروغ میگی خب بگو ولی دروغ شاخدار نگو. یه چیزی بگو بشه باور کرد. تازه لحن صحبت کردنش هم اصلا مناسب نبود. فکر کرده مردم رعیتشن. منم یه اخلاق بدی دارم که حرف زور قبول نمیکنم حتی اگه از قبول نکردنش خودم آسیب ببینم
بعضی از آدمها حرف زدنشون و رفتارشون خیلی باید فرق داره. وقتی این گروه از آدمها رو میبینی به یه چیزایی شک میکنی یعنی اگه شک نکنی یه مشکلی داری.
میگن اثرات جنگ تا سالها و حتی نسل ها باقی میمونه. عده از آدم نماها باخاطر هوا و هوسی که دارن جنگی راه میندازن و عواقبش دامن مردم عادی رو میگیره. آوارگی، کشته شدن، ترس، ناامیدی و هزار درد دیگه ایه که هیچوقت درمان نداره محصول همین شهوت قدرت سیاست مدارانه.
امروز مطلبی توی ایستاگرام میخوندم که در واقع خاطره ای از یک خانم ایرانی ساکن ترکیه بود که عین جملاتشون رو اینجا کپی میکنم: